از تیلیت کردن شربت سینه تا واردات «کلیه» کهنه/ گفتند هم تراز «رئیس جمهور آمریکا» حقوق می دهیم، بمان!

آن دوران برای ماندن پزشکان در آمریکا پیشنهاد ۵۰ تا صد هزار دلار می‌دادند که برابری می‌کرد با حقوق رئیس جمهور وقت آمریکا! آن زمان آمریکا هم با وفور پزشک مواجه نبود و نیازمند ما بود اما من دغدغه مردم و پیشرفت کشور را داشتم و اصرار داشتم که به ایران برگردم.

گروه سلامت خبر ساز - محمد رضازاده: حالا حدود ۴۰ سال از آن روزی که روپوش سپید پزشکی را به تن کرد می‌گذرد، آن زمان بیست سال سن داشت و به قول قدیمی‌ها در این مسیر پرطلاتم سرد و گرم روزگار را چشید، شاید آن روزی که لباس سفید خدمت را به تن کرد فکرش را نمی‌کرد که در چه مسیر پر پیچ و خمی پا گذاشته. هنوز هم همان شور جوانی در کلامش موج می‌زند، با اشتیاق زیاد سطرهایی از کتاب قطور زندگی‌اش را تعریف می‌کند. هنوز هم مثل همان دوران جنگ غم بیماران را می‌خورد و اعتقاد دارد پزشک بدون بیمار یعنی هیچ؛ حتی اگر برترین اورولوژیست دنیا باشی!

او در این دوران توانسته جوایز بین المللی زیادی را کسب کند و برترین اورولوژیست جهان شود اما هنوز مثل روزهای جوانی برای خدمت‌رسانی به بیماران پا به رکاب است؛ در لابه‌لای گفت‌وگویمان بارها دست به تلفن می‌شود تا از حال بیمارانش باخبر شود، به پزشکانی که با او تماس می‌گیرند مشورت می‌دهد و بدون هیچ غروری مانند پدری دلسوز هوای آنها را دارد.

از دکتر «ناصر سیم‌فروش» می‌گویم، پزشکی که پس از طی پنج سال دوره دستیاری، در سال ۱۳۵۹ با موفقیت در رشته جراحی کلیه و مجاری ادراری تناسلی از آمریکا فارغ التحصیل شد و در همان سال با وجود پیشنهادهای جالب و وسوسه‌انگیز برای ماندن، با توجه به نیاز شدید کشور، به ایران برگشت تا به سهم خود باری از دوش کادر درمان بردارد و مرهمی باشد بر درد بیماران. چهل و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بهانه‌ای می‌شود تا آقای دکتر وضعیت بهداشت و درمانی قبل انقلاب را بیشتر برایمان تشریح کند.


دکتر ناصر سیم‌فروش

آقای دکتر شما روزهای قبل انقلاب در بیمارستان‌های کشور مشغول به کار بوده‌اید، وضعیت تعداد پزشکان آن دوران با وضعیت فعلی را چگونه توصیف می‌کنید؟

- وضعیت درمان و بیمارستان‌ها در آن روزها خیلی عجیب و غریب بود! و علت اینکه امروز غرب تمام تلاش خود را برای آزار ایرانی‌ها به کار گرفته این است که آنها تصور می‌کردند انقلاب اسلامی، انقلابی چند روزه است و عمر کوتاهی دارد، ولی انقلاب اسلامی ریشه داشت و باعث تغییر و تحولات زیادی در کشور شد به طوری که پزشکی و درمان نیز در کشور به معنای واقعی متحول شد.

پزشکانی مانند من که از نسل انقلاب هستیم می‌دانیم که آن روزها مردم چه مصیبت‌هایی را برای درمان می‌گذراندند، من فارغ‌التحصیل دانشگاه تهران بودم و سه سال در ایران به عنوان پزشک عمومی کار کردم، برای گذراندن تخصص ۵ سال خارج از کشور بودم و حدود ۴۰ سال نیز مشغول طبابت و آموزش هستم. آن زمان که من دانشجوی پزشکی بودم دانشکده پزشکی دانشگاه تهران حدود ۱۸۰ دانشجوی پزشکی جذب می‌کرد و شاید در سال ۵۰۰ دانشجوی پزشکی در کشور جذب می‌شد. همچنین دانشگاه شیراز با دانشگاه پنسیلوانیای آمریکا قرارداد داشت که ۹۰ درصد پزشکان فارغ‌التحصیلش به آمریکا مهاجرت می‌کردند، بنابراین ما همیشه با معضل کمبود پزشک مواجه بودیم و امروز بیش از صدهزار پزشک و داروساز در کشور درحال فعالیت هستند و ۲۵۰ هزار دانشجوی رشته‌های پزشکی در کشور درحال تحصیل هستند.

وضعیت برخی بیمارستان‌های تهران اسفناک بود

آقای دکتر آن دوران که شما در بیمارستان‌ مشغول به فعالیت بودید، مردم با چه چالش‌هایی مواجه بودند؟

- آن دوران فقط ۴ عمل جراحی اصلی در کشور انجام می‌شد و اغلب بیماران که نیازمند جراحی سخت‌تری بودند برای درمان به خارج از کشور مراجعه می‌کردند، من یاد دارم زمانی که در بیمارستان‌های مهم تهران کار می‌کردم به دلیل کمبود تخت بیماران تصادفی روی زمین می‌خوابیدند و سرم وصل می‌کردند و وضعیت برخی بیمارستان‌های تهران به معنای واقعی اَسف‌بار بود! آن دوران تعداد اساتید دانشگاه ها به قدری کم بود که مجبور بودند به بیماری‌های معمولی بپردازند و فرصتی نبود که درباره بیماری‌های پیچیده تحقیق کنیم. بعضی از درباریان وقتی متوجه می‌شدند که برخی دانشجویان می‌خواهند به خارج از کشور بروند می‌گفتند بیخود خارج به کشور نروید و باید زیر دست ما کار کنید و ما را درمان کنید، اما به برکت انقلاب اسلامی امروز پزشکان ما استقلال دارند.

ماجرای سیلی ساواک به دکتر «قریب»

از معدود بخش درمانی که مردم از آن رضایت داشتند، بیمارستان مرکز طبی کودکان بود که دکتر «قریب» در آنجا مشغول به کار بود، دکتر قریب تعدادی از جوانانی که از خارج برگشته بودند را دور خود جمع کرد و بسیار به موضوع درمان صحیح بیماران توجه داشت و همیشه دغدغه بیماران را داشت، محیط علمی بانشاطی را تشکیل داده بود. دکتر قریب خدمتگزار واقعی مردم بود اما در همان زمان ماموران شاه که طاقت دیدن خدمات او را نداشتند به او سیلی زدند که همین موضوع باعث اعتصاب پزشکان شد.


دکتر قریب و شاگردان

بیماران شربت سینه را تیلیت می‌کردند و می‌خوردند

شما قبل انقلاب در کدام بیمارستان‌ها مشغول به کار بودید؟

- وقتی که فارغ‌التحصیل شدم یک سال در بیمارستان‌های خرمشهر مشغول به کار بودم، دیدن برخی بیماران واقعا برای ما سخت بود، کودکانی را به یاد دارم که استخوان‌هایشان بیرون زدگی داشت، برخی کودکان به دلیل کمبود پروتئین بدنی ورم کرده داشتند و برخی نیز مبتلا به سوء تغذیه بودند. بارها با دیدن این کودکان گریستم، اما این همه ماجرا نبود بسیاری از همین خانواده‌ها کپرنشین بودند، خانم‌ها در کارخانه خرماپاک کنی کار می‌کردند و آقایان استراحت می‌کردند! و شب‌ها هم کنار خیابان می‌خوابیدند. میزان فقر به قدری زیاد بود که

روزانه ۱۵۰ بیمار را ویزیت می‌کردیم و همیشه دعوا بر سر دارو بود، برخی از بیماران از ما تقاضای داروهای خارجی می‌کردند تا آن را بفروشند و صرف هزینه زندگی کنند. برخی صحنه‌ها از خاطرم نمی‌رود، وقتی شکم بیماران را برای جراحی باز می‌کردیم شکم بیمار پر از کِرم بود و کرم روده به بیماری طبیعی بدل شده بود. وضعیت روستاها به مراتب بدتر بود و برخی بیماران به دلیل نبود دارو و تجهیزات جلوی چشم ما جان می‌دادند.

آقای دکتر شما چرا در رشته جراحی کلیه تحصیل کردید؟ به دلیل علاقه بود یا نیاز کشور؟

- آن موقع که ما دانشجوی پزشکی بودیم دیالیز و پیوند کلیه در کشور وجود نداشت، بیماری که به نارسایی کلیه مبتلا می‌شد به اغما می‌رفت و جان می‌باخت و کاری از ما ساخته نبود، به همین دلیل تصمیم گرفتم در این رشته تحصیل کنم تا بتوانم بیماری انسداد ادراری و بیماری مادرزادی کلیه اطفال مثل برگشت ادرار که می‌تواند کلیه را از بین ببرد را درمان کنیم، پیوند کلیه انجام دهیم و کمکی به هموطنان کنیم.

قبل از انقلاب حدود ۱۵۰ پیوند کلیه انجام شده بود و چون کلیه‌های کهنه افراد مرگ مغزی را از خارج می‌آوردند نتایج پیوند خوب نبود. ولی بعد از انقلاب به بیش از ۵۰ هزار پیوند کلیه رسیدیم. آن دوران در پزشکی ما مکتب فرانسه جاری بود و بسیاری از اساتید جزوه‌های قدیمی را درس می‌دادند مثلا در یکی از جزوه‌ها نوشته بودند انسولین دارویی است که جدیدا کشف شده، درحالی که این دارو خیلی وقت پیش کشف شده بود. من دیدم افرادی که از آمریکا به کشور بازگشته‌اند از سواد بیشتری برخوردارند برای همین تصمیم گرفتم برای تحصیل به آمریکا بروم، آن موقع کعبه علم اروپا و آمریکا بود.

یازده روز پس از فارغ‌التحصیلی به ایران بازگشتم

آقای دکتر شما زمان انقلاب در آمریکا بودید؟ چرا همان زمان به ایران بازنگشتید؟

- بله آن موقع نیمی از تحصیل من مانده بود، خیلی اصرار داشتم که درسم را رها کنم و به ایران برگردم اما دوستانم می‌گفتند الان دانشگاه‌های ایران تعطیل هستند و بمان و بعد از اتمام تحصیلات برگرد که بتوانی به پیشرفت کشورت کمک کنی. هر روز پیگیر اخبار ایران بودم و با اینکه به اجبار در آمریکا مانده بودم اما برای بازگشت به کشورم روزشماری کردم و یازده روز پس از فارغ‌التحصیلی به ایران بازگشتم.


دکتر ناصر سیم فروش

حقوقی به اندازه رئیس جمهور آمریکا را نپذیرفتم

پیشنهاد مالی برای ماندن در آمریکا نداشتید؟

- آن دوران برای ماندن پزشکان در آمریکا ۵۰ تا صد هزار دلار در سال پرداخت می‌شد، و در آمد برخی از پزشکان در حد حقوق رئیس جمهور وقت آمریکا بود! آن زمان آمریکا هم با وفور پزشک مواجه نبود و نیازمند ما بود اما من دغدغه مردم و پیشرفت کشور را داشتم. وقتی که به ایران بازگشتم آقای دکتر زرگر که وزیر بهداشت وقت بود و از اساتید برجسته من بود به من گفت باید برای ادامه کار به یزد بروی و من به عنوان معاون دانشکده پزشکی مشغول به کار شدم، آن روزها جزو بهترین روزهای زندگی من بود.

در آن دوران بیماران برای عکس برداری کلیه ۳ ماه در انتظار می‌ماندند اما تدابیری اتخاذ شد تا فرایند این کار به سرعت انجام شود تا جایی که برخی پزشکان متخلف استعفا دادند. برخی نیز به ما می‌گفتند پزشک آمریکایی! ما درحال مبارزه با آمریکا هستیم و نباید پزشک آمریکایی اینجا باشد حتی از من شکایت کردند که مورد پذیرش مسوولان وقت واقع نشد. پزشکانی که به بیماران احترام نمی‌گذاشتند از بیمارستان رفتند هرچند بعدها همان‌ها بیمارانشان را به من ارجاع می‌داند.

زمانی که شهید صدوقی از بیمارستان ما بازدید کردند با خنده گفتند « اینقدر فعالیت دارید و کار می‌کنید که برخی از شما شکایت دارند.» در بیمارستان یزد همایش های آموزشی برگزار کردیم و اینقدر از این کنفرانس استقبال شد که از همه شهرهای اطراف در این همایش حاضر می‌شدند.

ساک پزشکی ما همیشه آماده بود

با شروع جنگ تحمیلی در کدام بیمارستان مشغول به کار شدید؟ در جبهه‌های جنگ حضور داشتید؟

- با شروع جنگ تحمیلی با درخواست آقای دکتر منافی که وزیر بهداری سابق بود، تصمیم گرفتم به تهران برگردم و بخشی را برای درمان مجروحان و جانبازان راه‌اندازی کنم. بیمارستان شهید دکتر لبافی‌نژاد در آن دوران تازه راه‌اندازی شده بود و ما از همان روزها عمل‌ها و جراحی‌هایی که تا کنون در ایران انجام نمی‌شد را برای بیماران و مجروحان انجام دادیم. در این مرکز پیوند کلیه را راه‌اندازی کردیم و دانشجو تربیت کردیم. هم در جبهه هم در بیمارستان بیماران را درمان کردیم و از سویی تربیت دانشجو را فراموش نکردیم.

زمانی که در جبهه بودیم عضو تیم‌های اضطراری بهداشت و درمان بوده و هر لحظه آماده رفتن به خط بودیم. ساک پزشکی ما همیشه آماده بود تا به محض شنیدن مارش حمله، عزیمت کنیم یک بار که مشغول غذا خوردن بودیم مارش به صدا در آمد و ما بلافاصله راه افتادیم و به سوی خط شتافتیم.

یکی از خاطرات من در آن زمان مربوط بیمارستان زیرزمینی است، آنجا پیرمردی را دیدم که از رزمندگان پذیرایی می‌کرد، یکبار در حین خوردن سحری این پیرمرد را دیدم که سر سفره پذیرایی کرد به او گفتم حاج آقا شما بنشینید جوان‌ها هستند پاسخ داد من همه چیز را ول کردم به این جا آمدم تا اگر هیچ کاری از دست من برنیامد حداقل از رزمندگان پذیرایی کنم و سهمی در دفاع مقدس داشته باشم.

ماجرای انحلال نظام پزشکی

شما روزگار پر فراز نشیبی را پشت سر گذاشتید و از دورانی که پزشکی مملکت وضعیت خوبی نداشت تا امروز که پزشکان ما جزو بهترین‌ها هستند را دیده‌اید، چه اتفاقی باعث شد پزشکی ایران اینقدر پیشرفت کند؟

- این سوال همه جوانان است، در آن دوران ممکن است چند بیمارستان لوکس وجود داشته باشد اما وضعیت شهرستان‌ها خوب نبود، به یاد دارم اوایل دوران طبابت موقع عمل جراحی هوا بارانی که می‌شد اتاق عمل زیر آب می‌رفت اما امروز در همه شهرها بیمارستان خوب وجود دارد.

آن دوران ۱۵۰ اورولوژیست برای ۳۰ میلیون جمعیت داشتیم اما امروز نزدیک به ۱۵۰۰ اورولوژیست برای ۸۰ میلیون جمعیت داریم که با آن دوران قابل مقایسه نیست. در آن دوران فقط ۴ عمل اصلی انجام می‌شد اما امروز جراحی سنگ کلیه بدون عمل جراحی انجام می‌شود، سخت‌ترین جراحی‌ها را انجام می‌دهیم. آن دوران به همراه دکتر مرندی، دکتر عزیزی و چند نفر دیگر تصمیم گرفتیم نیرو تربیت کنیم اما نظام پزشکی به این بهانه که کمیت کیفیت را زیر سوال می‌برد اعتصاب کرد و نخست وزیر وقت دستور انحلال هیات مدیره نظام پزشکی را داد.

آموزش در بستر درمان قرار گرفت

آقای دکتر ما جوانان بارها از حضور پزشکان خارجی و هندی در کشور شنیدیم؛ کیفیت درمان آنها چقدر بود و چرا آنها به کشورهای دیگر نمی رفتند؟

آن دوران برخی نگران بودند که برایشان رقیب پیدا شود، کمبود پزشک آن زمان بیداد می‌کرد، آن دوران از هندوستان و بنگلادش پزشک می‌آوردیم، پزشکانی که درجه سه و چهار بودند و به زبان و فرهنگ ما آشنایی نداشتند. پزشکان درجه یک هندی و خارجی به کشورهای آمریکا و اروپا اعزام می‌شدند و پزشکانی که سواد چندانی نداشتند در ایران حضور داشتند. در آن دوران ما گفتیم کمیت مقدمه کیفیت است و در آن زمان عده‌ای از همکاران وقت ابتکار به خرج دادند و پروژه ادغام آموزش و درمان کلید خورد و تربیت پزشک جهش بزرگی پیدا کرد به طوری که سالانه ۷۰۰۰ پزشک تربیت کردیم، این پروژه مقدمه پیشرفت پزشکی ایران بود.

در آن دوران تصمیم گرفتیم هر بیمارستان بهداری در بستر آموزش قرار گیرد. با این رخداد سطح آموزش و درمان بالا رفت. آن زمان به بیمارستان‌های وزارت علوم بهداری‌چی میگفتند چون سطح درمان آن‌ها پایین بود. برای مثال یک ماه طرح رفتم همدان، یک بیمارستان دانشگاهی وجود داشت که چند بیمار در آن وجود داشت و ما باید آنجا آموزش می‌دیدیم در صورتی که بیمارستان اصلی مملو از بیمار بود و در آن آموزشی وجود نداشت.

معتقد بودیم دانشجو از ابتدای تحصیل باید در بیمارستان باشد و با بیماری‌ها آشنا شود. ادغام درمان و آموزش باعث بروز پزشکی جامعه نگر شد و کیفیت درمان بالا رفت و تعداد پزشکان افزایش یافت، اگر تعداد پزشکان افزایش نمی‌یافت امروز نمی‌توانستیم نظام بهداشتی و درمانی قدرتمند داشته باشیم.

نظام اسلامی برای پیشرفت پزشکی هزینه کرد

در دوران جنگ ما برای آموزش و حضور در کنگره‌های بین‌المللی به خارج از کشور اعزام می‌شدیم و نظام جمهوری اسلامی برای پزشکی هزینه کرد و جلوی اعزام به خارج از کشور را نگرفت و سطح علمی ما بالا رفت. آهسته آهسته مراکز تحقیقات تاسیس شد و ما از ۴ عمل اصلی به سمت جراحی‌های سخت حرکت کردیم. در آن دوران بیماران کلیوی برای درمان به خارج از کشور اعزام می‌شدند، حتی برای جراحی سنگ کلیه بیماری باید هزاران دلار هزینه می‌کرد، اما امروز لاپاراسکوپی و خروج سنگ بدون جراحی را راه‌اندازی کردیم و ایرانی ها رکورددار پیوند کلیه هستند.

سطح علمی دانشجویان پزشکی امروز از دوران ما بالاتر است، آن زمان جزوه‌ای ما را مطالعه می‌کردیم که قدیمی بود اما امروز جدیدترین مقالات را جوانان می‌نویسند و دروس جدید را مطالعه می‌کنند. نیروی انسانی مهم‌ترین سرمایه است و پیشرفت پزشکی را مدیون پیشرفت نیروی انسانی هستیم. آن دوران پول بود، نفت بود اما توانایی تربیت نیروی انسانی نبود. همین امروز اکثر پزشکان کشورهای عربی خارجی هستند و نمی‌توانند پزشک تربیت کنند. در سفری که به دوبی برای بازدید از مراکز درمانی داشتم شاهد بودم انگلیسی‌ها برای آنها آزمون «بورد» برگزار کردند درحالی که در کشور ما بیش از ۵۰ سال بود که آزمون بورد برگزار می‌شد و ما قدیمی‌ترین بورد اورولوژی را داریم و با اروپا و آمریکا در حال رقابت هستیم. امروز فارغ‌التحصیلان ما به سرعت در کشورهای اروپایی جذب می‌شوند که این موضوع نشان دهنده قوی بودن سیستم آموزشی است.

نگرانی از بابت مهاجرت پزشکان نداریم

آقای دکتر شما به حضور پزشکان ایرانی در کشورهای دیگر اشاره کردید، نگران مهاجرت پزشکان نیستید؟

- خوشبختانه امروز نگرانی از بابت مهاجرت پزشکان نداریم، امروز از کشورهای تاجیکستان، افغانستان، پاکستان و ... دانشجو داریم و فارغ‌التحصیل ما امروز در افغانستان برای اولین بار در کشورش جراحی لاپارسکوپی را آغاز کرده است، این افراد فرهنگ ما را انتقال می‌دهند. امروز ما در منطقه مرجع علم پزشکی هستیم، دانشجویان عراقی ما امروز در حال آموزش و درمان بیمارانشان هستند. پزشکان خوب کویتی در ایران آموزش دیدند و همین افراد اعلام می‌کنند که در دوره‌های کشورهای اروپایی آموزش صحیح ندیده‌اند. به طور مثال پزشک کویتی به بخش ما آمد تا آموزش ببیند، این پزشک می‌گفت «اروپایی‌ها فقط اجازه می‌دادند که جراحی را نگاه کنم و عملی در کار نبود و من برای آموزش توسط اقای دکتر سیم‌فروش به ایران آمدم» این پزشک امروز یکی از جراحان برتر لاپاراسکوپی کشور کویت است.

امروز در همه نقاط ایران اورولوژیست داریم، در ارومیه تاکنون ۳هزار پیوند انجام شده است. پیشرفت پزشکی با انگیزه و عشق انجام شده است. پیوند کبد امروز سخت‌ترین پیوند دنیا است و ما رکورد دار این موضوع هستیم. امروز نگرانی بابت مهاجرت نداریم، باید قدردان پزشکان و پیشرفت پزشکی باشیم.

برخی از فارغ التحصیلان ما در آمریکا جذب شده اند و این موضوع نشان دهنده آموزش خوب ما است، بسیاری از بیماران و ایرانیان مقیم خارج برای درمان به کشور ما مراجعه می کنند. مهاجرت پزشکان پدیده جهانی است قبل از نقلاب هم در ایران وجود داشته است، در بسیاری از کشورها حتی کشورهای منطقه و اروپا نیز پزشکان مهاجرت می کنند، یکی از بهترین جراحان آلمانی را آمریکا با چک سفید بر کشورش برد. در کشور ما این موضوع وجود دارد اما بحرانی نیست البته باید شرایط را به گونه ای فراهم کنیم که حتی یک نفر هم مهاجرت نکند. امروز شبکه بزرگ جراحان در کشور ایجاد شده است و مشغول به فعالیت هستند.

امروز در بابل هزار پیوند کلیه انجام شده است و اگر از این ۱۵۰۰ اورولوژیست چند نفر مهاجرت کنند نگرانی نداریم اما از این موضوع خوشحال نیستیم و ما مشغول تربیت متخصصان هستیم و بحرانی در زمینه مهاجرت پزشکان وجود ندارد، بسیاری از فارغ التحصیلان ما علاقه ای به مهاجرت ندارند و افرادی که مهاجرت کردند نیز نمایندگان کشور ما هستند در مجموع با توجه به اینکه تعداد زیادی پزشک در کشور تربیت شده اند و به فعالیت در کشور علاقه دارند موضوع مهاجرت پزشکان جدی نیست.

پایان پیام/

بیشتر بخوانید