به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبر ساز، صفحه مجازی سفارت ژاپن در ایران امروز (پنجشنبه ۱۷ شهریورماه) چهار مطلب درباره کونیکو یامامورا مادر شهید محمد بابایی منتشر کرد که در ادامه میآید:
بانوی ژاپنی که در ژاپن ناشناخته بود، اما در ایران معروف بود
یک بانوی ژاپنی در تاریخ ۱۰ تیرماه ۱۴۰۱ در بیمارستانی واقع در پایتخت کشور خاورمیانهای ایران دارفانی را وداع گفت. مرحومه یامامورا کونیکو ( نام ایرانی: سبا بابایی، ۸۴ ساله). اگرچه ایشان در ژاپن ناشناخته بود، اما مراسم ختم و دفتر یادبودشان مملو از ایرانیان بود و حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی و جناب آقای سیدابراهیم رئیسی، ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران پیام تسلیت غیر متعارف ارسال کردند.
مرحومه بابایی خود را وقف دوستی بین ژاپن و ایران کرده و بارها از هیروشیما بازدید و با بازماندگان بمب اتمی تعامل میکرد. در آخرین روزهای عمر خویش مرحومه بابایی آرزوی قلبی قوی صلح را همراه خود داشت.
مرحومه بابایی در شهر آشیا واقع در استان هیوگو متولد شد. طبق کتاب زندگی نامه ایشان به نام «مهاجر سرزمین آفتاب» در مدرسه زبانی که پس از فارغالتحصیلی از کالج مشغول به کار بود با یک تاجر ایرانی به نام اسدالله بابایی آشنا شد. علیرغم مخالفت شدید خانواده، در سن ۲۱ سالگی به اسلام گروید و در یک مسجد واقع در شهر کوبه ازدواج کرد. نهایتاً به زادگاه همسرش در یک سفر دریایی طولانی از هنگکنگ و بمبئی مهاجرت کرد.
مرحومه بابایی ۲ فرزند پسر و یک دختر داشت. در آن زمان حکومت ایران از نوع پادشاهی بود، اما در سال ۱۳۵۷ انقلاب شد و حکومت به جمهوری اسلامی تغییر یافت. در سال ۱۳۵۹ عراق به ایران حمله کرد و جنگ ایران و عراق را آغاز کرد. در آن زمان پسر دوم وی که ۱۹ سال داشت، داوطلب شد و گفت: افراد از من کوچکتر هم در میدان جنگ حضور دارند. او یک بار برای شرکت در آزمون ورودی دانشگاه به خانه آمد، اما در بهار سال ۱۳۶۰ به میدان جنگ بازگشت. او در حال پاکسازی مینهای میدان نبرد جنوب بر اثر اصابت گلوله توپ شهید شد. چند ماه بعد نامه پذیرش دانشگاه وی به خانهاش رسید.
در ایران که اسلام هسته اصلی نظام سیاسی و اجتماعی است، جانباختگان جنگ «شهید» تلقی میشوند. مرحومه یامامورا نیز به عنوان «مادر شهید» مورد ستایش قرار گرفت و بین بسیاری از ایرانیان شناخته شد.
خوابی که مادر شهید محمد بابایی دید
خانم ستسوکو سوگیموتو ۷۲ ساله که در تهران زندگی میکند و سالهای بسیاری با مرحومه یامامورا دوست بود، به گذشته نگاهی انداخت و بیان داشت: در آن زمان به جز تعداد انگشت شماری تبعه خارجی، تقریباً هیچ ژاپنیای در ایران نبود. مرحومه یامامورا مدتی در تنهایی در سوگ از دست دادن پسر دوم خویش بود، اما گفت که یک شب پسرم را با لباس سفید در خواب دیدم که راهی بهشت است. پس از این ایشان آسوده خیال شد و توانست بار دیگر روی پای خویش برخیزد.
مرحومه یامامورا با استفاده از زبان فارسی روان خود به عنوان معلم مدرسه ابتدایی محلی مشغول به کار بود و برای رواج اوریگامی ژاپنی (هنر تاکردن کاغذ) بسیار تلاش کرد. پس از آن در یک سازمان دولتی مشغول به کار شد و در راهاندازی برنامه رادیویی به زبان ژاپنی برای سازمان صداوسیمای دولتی ایران، مشارکت کرد. او با بهرهگیری از مهارتهای زبانی و روابط شخصی خویش، با تعداد روزافزونی از ساکنین ژاپنی مشورت کرد. خانم سوگیموتو میگوید که مرحومه بابایی حتی در دوران سخت هم هرگز از مشکلات خویش صحبت نمیکرد و همیشه فرد مثبتی بود.
او در خارج از کار نیز مشتاقانه در فعالیتهای خیریه همچون حمایت از پرورشگاه ها، شرکت میکرد. سفیر ژاپن در ایران، جناب آقای آیکاوا کازوتوشی که درست قبل از وفات مرحومه بابایی به عیادت ایشان رفته بودریال اظهار داشت: مرحومه بابایی نه تنها بین نزدیکان نظام اسلامی بلکه بین شهروندان عادی نیز محبوب بود.
مرحومه بابایی در اواخر دوران زندگی خویش، بر فعالیتهای حمایتی از قربانیان سلاح شیمیایی ایران (گاز سمی) متمرکز بود. در طول جنگ هشت ساله ایران و عراق، عراق از سلاح شیمیایی ممنوعه شده قوانین بینالمللی استفاده کرد. گفته میشود که دهها هزار سرباز و افراد غیر نظامی قربانی شدند. فعالیتهای حمایت او زمانی شروع شد که با خانم تسویا شیزوکو، رئیس انجمن مردم نهاد ژاپنی موست در هیروشیما، ملاقات کرد.
در مهرماه سال ۱۳۸۹ برای همدردی با قربانیان بمب اتمی هیروشیما، در شهر سردشت واقع در شمال غربی ایران که مورد حمله سلاح شیمیایی قرار گرفت، یک خیابان به نام خیابان هیروشیما، نامگذاری شد.
فعالیتی که تولد دوباره برای قربانیان سلاحهای کشتار جمعی بود
از سال ۲۰۰۴ میلادی، خانم تسویا با بازماندگان بمب اتمی هیروشیما برای بازدید از روستاهایی که قربانیان سلاح شیمیایی ایران در آن زندگی میکنند، فعالیت کردهاند. مرحومه یامامورا به عنوان مترجم همکاری کرد. سردشت شهری واقع در شمال غربی ایران است که به شدت آسیب دیده بود و روابط خود را با هیروشیما تقویت کرده است. حتی یک خیابان به نام «هیروشیما» نیز در این شهر وجود دارد.
از طرفی دیگر، قربانیان سلاح شیمیایی هر ساله در روز بمب اتمی (۶ اوت) به همراه مرحومه بابایی از هیروشیما دیدن میکردند. در ابتدا مرحومه بابایی نگران بود که قربانیان جانباز سلاح شیمیایی بسیاری که از جان گذشته بودند، نتوانند نفرت خود را نسبت به دشمن قبلی خود عراق و ایالات متحده آمریکا که از عراق حمایت کرد، رها کنند. اما هر چه تعامل با قربانیان بیشتر شد، ایشان آرامش بیشتری گرفت و لبخندها و مکالمات نیز بیشتر شد. در پاسخ به این تغییرات، مرحومه بابایی به خانم تسویا گفت: کاری که ما بین ژاپن و ایران انجام میدهیم مثل تولدی دوباره برای قربانیان است.
در ژوئن ۲۰۱۱ که تبادلات بین ۲ کشور بسیار پیشرفت کرده بود، موزه صلح تهران افتتاح شد. در این موزه نه تنها آسیبهای ناشی از جنگ در ایران، بلکه مواد مربوط به آسیبهای ناشی از بمباران اتمی نیز به نمایش گذاشته شده است. مراسم افتتاحیه با حضور مدیر موزه بمب اتمی هیروشیما برگزار شد. مرحومه یامامورا به عنوان واسطه عمل کردند و پس از افتتاح موزه، به عنوان راهنما نیز داوطلب شدند.
روایت سفارت ژاپن در ایران از حضور سبا بابایی در پارالمپیک توکیو
مرحومه یامامورا تا سالهای آخر عمر خویش به عنوان پل ارتباطی بین ژاپن و ایران فعالیت میکرد. اوت سال گذشته که پاهایش ضعیف شد، با ویلچر به عنوان سرپرست افتخاری تیم ایران برای پارالمپیک توکیو به ژاپن آمد. تیم ملی والیبال نشسته مردان در راه بازگشت به ایران دسته گلی را به ایشان هدیه دادند. او سپس با احساسات فراوان به اطرافیانش گفت: من معتقدم این دسته گل به پسر دومم که در جنگ شهید شده، هدیه داده شده است.
مرحومه بابایی امسال ماه مه به علت نارسایی تنفسی در بیمارستان بستری شدند. مقامات بلند مرتبه دولتی بسیاری از جمله وزیران به بیمارستان شتافتند تا ایشان را ملاقات کنند. اما ایشان در تاریخ ۱ ژوئیه دارفانی را وداع گفت.
ترجمه خاطرات تنها مادرژاپنی شهید دفاع مقدس به ۶ زبان دنیا
مرحومه یامامورا بیش از ۶۰ سال در ایران زندگی کردند. این خاطرات به ۶ زبان دنیا ترجمه شده است و نسخه ژاپنی قرار است تا پایان سال منتشر شود. در ژوئن امسال، خانم تویوکو موریتا، دانشیار مرکز جهانی دانشگاه کاگوشیما که ۲ سال زمان صرف ترجمه این کتاب کرده بود، از ایران بازدید و از مرحومه یامامورا در تخت بیمار عیادت کردند.
وقتی به مرحومه یامامورا گفتند: ترجمه کتاب تمام شده و در شرف چاپ است، چیزی نگفت و فقط به خانم موریتا خیره شد. موریتا گفت: مرحومه یامامورا حتی پس از شهادت پسر دومش، بانویی بود که با عزم راسخ در ایران ماند و به زندگی ادامه داد. از طریق تعامل با قربانیان سلاح شیمیایی و بازماندگان بمب اتمی هیروشیما، اشتیاق او به صلح تقویت شد.
خانم تسویا نیز متوجه موضوعی شدند. انجمن موست از سال ۱۹۹۴ میلادی فعالیت خود را آغاز کرده و در ابتدا هدف آن کمکهای پزشکی در روسیه و فلسطین بود، اما این کمکها طبق برنامه پیش نمیرفت. دقیقاً زمانی که تصمیم گرفتم برنامههایم را به تعلیق بیاندازم، شروع به تمرکز بر روی ملاقات با قربانیان سلاح شیمیایی ایران همراه با مرحومه یامامورا کردم. نهایتاً در نتیجه افزایش تبادلات بین قربانیان سلاح شیمیایی و قربانیان هیروشیما، دامنه فعالیتها نیز گسترش یافت. تبادل بین متخصصان پزشکی و فیلمسازان در هر دو کشور نیز آغاز شد و هر تابستان یک جشنواره سینمایی با موضوع ایران و صلح در هیروشیما برگزار میشود.
خانم تسویا اظهار داشت: من قدیمی فکر میکردم که حمایت به معنی ارسال مادیات است، اما متوجه شدم که مهمترین مسأله این است که بیان کنیم شما را از یاد نبردهایم. از طریق همکاری با مرحومه یامامورا یاد گرفتم که قلب مهمتر از مادیات است.
مرحومه یامامورا کونیکو خود را وقف دوستی بین ژاپن و ایران کرد.
انتهای پیام/