به گزارش خبرنگار زندگی خبر ساز، این روزها که همه ما احتمالا فیلمها و عکسهای مربوط به پیادهروی اربعین را نگاه میکنیم؛ حتی اگر آه از نهادمان بلند شود و حسرت بخوریم چرا ما در این سیل خروشان جمعیت نیستیم، اما باز قند در دلمان آب میشود وقتی این همه اخلاص و همدلی را میبینیم. ذوق میکنیم وقتی هنوز آدمهایی هستند که دار و ندار خود را در طبق اخلاص میگذارند و میخواهند شریک این حرکت حماسی شوند.
اگر بخواهیم این واقعه عجیب را که هر سال پرشورتر از سال قبل رخ میدهد، با دورهای از تاریخ مقایسه کنیم، روزهای طلایی هشت سال جنگ تحمیلی به ذهنمان متبادر میشود. روزهایی که پیرزنی چند تا تخم مرغ را که همه داراییاش در خانه بود، برای کمک به پشت جبهه میآورد تا اگر نمیتواند در خط مقدم باشد، لااقل این طور رزمندگان خدا را یاری دهد.
یا آن تازه عروسی که حلقه ازدواجش را میفروشد و پولش را در صندوق کمک به جبهه، که در مسجد محل گذاشتهاند، میاندازد.
حالا بعد از گذشت چهار دهه، جایی در حوالی همدان، به نام روستای «امزاجرد» که شاید حتی یکبار هم نامش به گوشتان نخورده باشد، چهار سال است عدهای کشاورز با دستانی پینه بسته، بخشی از محصول یک سال کشاورزی خود را که سیب زمینی است، نذر امام حسین(ع) کردند، پختهاند و به زائرانی میدهند که راه افتادهاند سمت کربلا.
و زنانشان از چند روز قبل در تکاپوی پخت نان میافتند تا بفرستند برای موکبهایی که جوانانشان علم کردند برای پذیرایی از زوار امام حسین(ع).
یکی دیگر از اهالی این روستا ماشین مخصوصش را آورده تا سقایی کرده باشد. آب میپاشد در هوا تا کمی هم شده دمای هوا را برای زوار مطلوبتر کند. هر کسی در این موکبها مشغول کاری است. یکی چایی درست میکند و دیگری موکبها را مرتب میکند. اینجا آدمها تلاش میکنند تا اگر به هر علتی نمیتوانند به عراق بروند، نامشان در سیاهه خدمتکاران و خدمتگزاران زوار حسین بن علی (ع) نوشته شود.
آن سالها هدف این بود که با دفاع مقدس از خاک و ناموس اعتقادمان اسلام را زنده نگه داریم و امروز با قدمهایمان در مسیری گام برداریم که جوانانمان در آن دوران خون دادند تا راه کربلا را باز کنند. امروز با این پیادهروی میخواهیم نشان دهیم هنوز که هنوز است، واقعهای که در ۱۴۰۰ سال پیش رخ داده برایمان زنده است.
انتهای پیام/