گروه زندگی؛ عطیه اکبری: این روزها اهالی آسایشگاه کهریزک به برکت ماه محرم از غریبی در آمدند. سالمندان و معلولان ساکن این آسایشگاه تا قبل از آمدن ویروس کرونا ملاقاتی داشتند. بودند کسانی که گه گداری به دیدنشان بروند و حال دلشان را بپرسند. اما بعد از کرونا و قرنطینه شدنی که هدفش حفظ جان مددجوها بود، از یادها رفتند. تعارف که نداریم آسایشگاهها با همه حال خوبی که سوغات مهربانی پرستارها، پدریارها و مادریارها برای سالمندان زمین گیر و معلولان از کار افتاده است دلگیرند. بعضی وقتها این دلگیری و غربت از در و دیوار و راهروهایشان هم فریاد می زند.
*ای آقای غریب نواز...
اما این شبها، لطف امام حسین (ع) شامل حال اهالی این دیار شده است. میپرسید چطور؟ اصلاً مگر لطف اهل بیت حساب و کتاب دارد؟ نوکران ارباب حواسشان به غریبترینها هم هست و هر شب یکی از هیات ها و بعضی شبها هم چند هیات مراسم روضه را زیر سقف آسمان آسایشگاه کهریزک برگزار میکنند.
*ماجرای زخم کهنه شانه اباعبدالله الحسین (ع)
شعیب بن عبدالرحمن خزاعی میگوید: «بعد از واقعه عاشورا، مردان قبیله بنیاسد، هنگامی که خواستند جسد مطهّر امام حسین (ع) را دفن کنند، در دوش آن حضرت اثر پینه و کوبیدگی زخمی یافتند که کاملاً از جراحتهای جنگی متفاوت بود؛ زخم کهنهای بود که هیچ شباهتی به زخمهای روز عاشورا نداشت. از امام زین العابدین (ع) در این مورد سؤال کردند و آن حضرت در پاسخ فرمود: «هذا مِمّا ینْقُلُ الْجِرابَ عَلی ظَهْرِهِ اِلی مَنازِلِ الاَرامِلِ وَ الیتامی ««این زخم در اثر حمل بار و کیسههای غذا و هیزم به خانههای بیوه زنان، یتیمان و مستمندان میباشد که پدرم بر دوش خویش آنها را حمل میکرد.» تصاویر سالمندان و معلولان بی پناهی که در هفت آسمان یک ستاره هم ندارند، اما در ماه عزای اباعبدالله (ع) نمک گیر سفره اهل بیت شدند با شیرینی این روایت در هم میآمیزد و راه اشک را بر صورت هر بینندهای باز میکند. اصلاً مگر میشود نوکر ارباب باشی و در ماه عزایش یاد از یادرفتگان نکنی!
*حسین جان! درشهرتو هرچیزدهد مزهٔ باده / انگور … رطب … یا که همین شربت ساده
همین میشود که هر روز دم دمای غروب، معلولان و سالمندان لحظه شماری میکنند برای شنیدن صدای طبل و سنج و نوای حسین حسین (ع) که خبر از ورود هیات به آسایشگاه میدهد. آن وقت است که به کمک پدریارها و مادریارها یکی یکی از اتاق بیرون میآیند و خودشان را میرسانند به صحن آسایشگاه تا دلی سبک کنند.مادریارها سربند یااباعبدالله(ع) را روی پیشانی معلولان زمین گیر می بندند و نیت می کنند برای شفای معلولان و شربت روضه را در گلویشان می ریزند . معلولان زمین گیر زبان تکلم ندارند اما مادریار از تکان خوردن لب هایشان می فهمد که وقتی خنکای شربت روضه به جانشان می نشیند با زبان بی زبانی می گویند سلام بر حسین(ع).
*زیر علمت امنترین جای جهان است
بعضی معلولان مثل معلولی که در این تصویر زیرپرچم عزای حسین (ع) چشم دوخته به آسمان، از گردن به پایین فلجاند. این یعنی تنها ابزار ارتباط، چشمهایشان است. حالا خدا میداند در این لحظهها در در دل این جوان معلول چه میگذرد و چشمهایش چه میگوید؟ شاید خودش را جای یکی از علمداران هیات گذاشته یا شاید هم جای یکی از طبل زنان هیات و دارد در خیال خودش میخواند و بر طبل عاشقی میکوبد.
*ای بهترین بهانه برای گریستن...
اینجا اصلاً جنس غمش فرق میکند. حال دلها فرق میکند. نگاهها یک دنیا حرفاند. تهی از ریا و تزویر، لبریز از سادگی و خلوص نیت. فقط باید باشی و ببینی که معلولان چطور به پهنای صورت به وقت روضه اشک میریزند. اینجا همه جور قصهای پیدا میشود. بسیاری از معلولان آسایشگاه کهریزک پدر و مادر و خانوادهای ندارند، اگر هم خانوادهای در کار باشد، یا توان نگهداری از فرزند معلولشان را نداشتهاند یا خودمانیاش را بگوییم معرفتش را نداشتند. هر چه بوده حالا سهمشان از این دنیا یک تخت است در گوشهای از آسایشگاه و همه دلخوشی شان همین یاد کردنهای گاه و بیگاه است، بزرگترین بهانهای که هر سال آنها را از این غربت تکراری میرهاند، ماه عزای امام حسین (ع) است.
*هر کسی از ظن خود شد یار من
وقتی شب حضرت رقیه (س) میشود و مداح، روضه غربت دخترسه ساله را میخواند دختران جوان معلول اشکهایشان معنای دیگری میدهد و غربت سه ساله کربلا برای زخمهای آنها مرهمی میشود. وقتی شب حضرت قاسم است و مداح از تازه داماد کربلا میخواند، پسران جوان آرزوهای قبل از معلول شدنشان را مرور میکنند، وقتی خودشان را در لباس دامادی تصور میکردند و حالا میهمان ابدی یک تخت و ویلچر شدند و این روضه تسلای دلشان و غمهایشان است. پیرمردی که پرچم اباعبدالله(ع) را روی پیشانیاش زده حتماً یاد مجلس روضه خانهاش می افتد، وقتی برای خودش بر و بیایی داشت و در دلش آرزو میکند یک بار دیگر هم که شده، بچههایش او را به خانه ببرند تا چراغ روضه را دوباره روشن کند. به قول شاعر در هیات آسایشگاه کهریزک هر کسی از ظن خود شد یار من...
* میبخشند از آنچه دوست دارند مثل مولایشان حسین (ع)
در روایتها آمده است: «امام حسین (ع) در کمک رسانی به محرومان، گاهی شکر تصدّق میداد. از آن حضرت پرسیدند: ای فرزند رسول اللّه! چرا شکر در راه خدا میدهید فرمود: من خودم شکر دوست دارم و خدای متعال در قرآن شریف فرموده است: "لَنْ تَنالوا البرَّ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ"؛ "هرگز به مقام حقیقی نیکوکاران نمیرسید، مگر این که از آنچه دوست میدارید در راه خدا انفاق کنید." و انفاق دوست داشتنیترین مال پیش من، از بهترین چیزهاست.» به این تصویرنگاه کنید، اینها همان بچه هیاتی هایی هستند که شبها برای برگزاری مراسم روضه به آسایشگاه سالمندان میآیند. صبحها هم میآیند و به تاسی از مولایمان امام حسین (ع) میبخشند از آنچه دوست دارند، از وقتشان، جانشان و مالشان. هر کاری دارند زمین میگذارند و میآیند برای شست و شوی معلولان و سالمندان زمین گیر. بین این هیاتی ها همه جور آدمی پیدا میکنی. از کاسب میلیاردر و کارمند بازنشسته وزارت امور خارجه و استاد دانشگاه تا کارگر معمولی که یک روز در هفتهاش را اختصاص میدهد به این انفاق بی نظیر.
انتهای پیام/