بسته محتوایی روز هفتم محرم| لالا لالا علی اصغر، بخواب مادر

امام علیه‌السلام در حال صحبت کردن بود که مردی از بین لشکریان ابن سعد ملعون، تیری به سوی حضرت علی اصغر علیه‌السلام پرتاب کرد و آن تیر،گلوی نازک‌تر از گُل شیرخوار را برید. برخی گفته‌اند تیر از آن سوی بر بازوی امام رسید.

به گزارش خبرنگار حوزه مسجد و هیأت خبر ساز، همزمان با فرارسیدن ماه محرم، متناسب با عزاداری هیأت‌های مذهبی در هر روز این دهه، بسته مقتل به همراه صوت روضه، زمینه، واحد و شور متناسب هرروز منتشر خواهیم کرد.

در هفتمین شب و روز ماه محرم در هیأت‌های مذهبی به عزاداری برای شهادت حضرت علی اصغر (ع) پرداخته می‌شود.

خلاصه‌ای از مقتل شهادت حضرت علی اصغر (ع) ارائه می‌شود:

درباره شهادت طفل شیرخوار دو نقل مشهورتر آمده است:

نقل اول

وقتی امام حسین علیه‌السلام مشاهده کردند که همه جوانان و یارانش به شهادت رسیده‌اند، عزم میدان کرد و آماده شد تا با تمام وجود با لشکر عمر سعد ملعون بجنگد. امام علیه‌السلام فریاد زد: «آیا مدافعی هست که از حرم پیامبر صلی‌الله علیه و آله دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که درباره ما از خدا بترسد؟ آیا فریادرسی هست که به امید پاداش الهی به فریاد ما برسد؟ آیا معین و یاوری هست که به امید آنچه نزد خداست به ما یاری رساند؟»

صدای گریه و شیون زنان بلند شد. امام حسین علیه‌السلام کنار خیمه آمدند و به حضرت زینب سلام‌الله علیه فرمودند: «کودک شیرخواره‌ام را بده تا با او وداع کنم».

امام حسین علیه‌السلام حضرت علی اصغر علیه‌السلام را در دست گرفت. می‌خواست او را ببوسد که ناگاه حرمله بن کاهل اسدی ملعون تیری به سوی آن حضرت پرتاب کرد. تیر بر حلقوم علی اصغر علیه‌السلام نشست و سر از بدن مطهرش جدا شد. امام علیه‌السلام به حضرت زینب کبری سلام‌الله علیها فرمود: «این طفل را بگیر».

سپس دست خود را زیر گلوی حضرت علی اصغر علیه‌السلام گرفت. کف دست‌ها پر از خون شد. حضرت خون‌ها را به آسمان پرتاب کرد و فرمود: «آنچه غم این مصیبت را بر من آسان می‌کند، این است که خداوند شاهد آن است و آن را می‌بیند».

امام باقر علیه‌السلام می‌فرمایند: «اگر قطره‌ای از آن خون بر زمین می‌ریخت، عذاب نازل می‌شد.»

نقل دوم

در برخی مقاتل آمده است که حضرت زینب سلام‌الله علیها آن کودک شیرخوار را از خیمه بیرون آورد و عرضه داشت: «برادرم! این فرزند توست که سه روز است آبی ننوشیده. پس آبی برای او بطلب».

همچنین نوشته‌اند: امام علیه‌السلام متوجه گریه کودکی شد که از تشنگی می‌گریست. او را طلب کرد. علی اصغر را روی دست گرفت و فرمود: «ای قوم! شما یاران و اهل بیت مرا کشتید و تنها این شیرخوار باقی مانده که از شدت تشنگی در حال لرزیدن است و آبی ننوشیده. ای قوم! اگر به من رحم نمی‌کنید، بر این طفل رحم کنید».

بعضی نقل کرده‌اند که فرمود: «اگر به زعم شما من گناهکارم، این طفل گناهی نکرده، جرعه‌ای آب به او بدهید».

امام علیه‌السلام در حال صحبت کردن بود که مردی از بین لشکریان ابن سعد ملعون، تیری به سوی حضرت علی اصغر علیه‌السلام پرتاب کرد و آن تیر،گلوی نازک‌تر از گُل شیرخوار را برید. برخی گفته‌اند تیر از آن سوی بر بازوی امام رسید. حسین علیه‌السلام گریه کرد و فرمود: «خدایا! بین ما و قومی که ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند، اما ما را کشتند، حکم کن».

آنگاه ندایی از آسمان بلند شد که: «ای حسین! او را رها کن؛ چرا که برای او شیردهنده‌ای در بهشت است».

چند توضیح:

- اغلب منابع معتبر و علمایی نظیر شیخ مفید، طبرسی، سید بن طاووس، خوارزمی، طبری و ... نقل اول را از حیث سند و صحت ترجیح داده‌اند.

ـ برخی نقل کرده‌اند که امام علیه‌السلام با غلاف شمشیر خود قبری برای او حفر کرد و خون را به تمام بدن طفل مالید و او را دفن کرد.

ـ درباره اسم این کودک شیرخوار اختلاف است. برخی نامش را عبدالله و بعضی نامی از او ذکر نکرده‌اند. معدودی هم علی اصغر ذکر کرده‌اند.

ـ درباره غارت سر مطهر و به نیزه زدنش، نقلی مشاهده نشد.

روضة العلما جرعه - مرحوم حاج شیخ احمد کافی

ارباب ما سید الشهدا علیه السلام اومد در خیمه صدا زدند «ناولینی بولدی الصغیر حتی اودعه» فرمود بیارید اون بچه شیرخوارمو می‌خوام ببینمش. قنداقه علی‌اصغر را آوردند دست امام حسین علیه‌السلام دادند. خدا! وقتی نگاه کرد دید بچه، چشم‌هایش به کاسه سر فرو رفته، دماغش تیر کشیده، رنگ بچه زرد شده، از شدت عطش زبانش را دور دهان می‌گرداند، لب‌های بچه خشک شده.

قنداقه بچه رو گرفت رو دست، اومد طرف میدان. کسی که می‌خواهد به میدان برود سوار بر اسب می‌شود، مجهز به آلات جنگ می‌شود، شمشیر می‌بندد. یک وقت دیدند حسین علیه‌السلام عبا به دوشش گرفته، عمامه پیامبر(ص) بر سر گذاشته، سوار بر شتر شده و با یک هیئت و حالتی می‌آید.

یک وقت دیدند دست زیر عبا برد، قنداقه بچه را روی دست گرفت و فرمود: «ویلکم یا قوم اسقوا هذا الرضیع أما ترونه کیف یتلظی عطشا من غیر ذنب أتاه الیکم»
صدا زد: آی مردم! اگر به زعم شما من گناهکار هستم. نکرده هیچ گناهی علی اصغرم است.

بمیرم بمیرم همین طوری که داشت با مردم صحبت می‌کرد؛ طلب آب می‌کرد برا بچه اش، یک وقت دید علی مثل یک مرغ سرکنده دارد پر و بال می‌زند.

شیعه‌های امام حسین علیه السلام علاقه‌مندان به ابی عبدالله بگویم همه بلند بلند گریه کنید. آی خدا! وقتی نگاه کرد دید خون از گلوی علی اصغر می‌ریزد.

ز ضرب تیر چنان دست و پای خود گم کرد
که خواست گریه کند در عوض تبسم کرد

شعر - مجید تال

سعی دارد کودکش را در عبا پنهان کند
باید او تن را جدا؛ سر را جدا پنهان کند

گریه اصغر، صدای هلهله، با تیر خود
حرمله باید صدا را در صدا پنهان کند

مشتی از خون علی را ریخت سمت آسمان
خواست تا جرم زمین را در هوا پنهان کند

با غلاف خنجری، بابا پسر را دفن کرد
کربلا را خواست تا در کربلا پنهان کند

گیرم اصلاً طفل خود را پشت خیمه دفن کرد
خنده‌های آخرش را در کجا پنهان کند

منابع:

لهوف/ سیدبن‌طاوس
ارشاد ج ۲/ شیخ مفید
تاریخ‌الامم ج ۵/ طبری
احتجاج ج ۲/ طبرسی
مقتل‌الحسین/ خوارزمی
ترجمه الفتوح/ محمد مستوفی هروی

در ادامه صوت روضه، زمینه، واحد و زمزمه روز هفتم محرم را اینجا بشنوید:

روضه - منصور ارضی

زمینه - پرستوی سفیدم پر مزن مرو مادر - محمود کریمی

واحد - آرزوی پر زدن با من - ابراهیم رحیمی

شور - لالا لالا گل پونه - سید مجید بنی فاطمه

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید