خبر ساز؛ حنان سالمی: ۴۳۷ گفتارِ بین یک تا چند پاراگرافی، شما کتاب را از هر قسمتی شروع کنید به آنچه میخواهید خواهید رسید؛ کتاب هم دارای توالی معناییست و هم از آن عاریست، تناقض یا میتوان گفت سبکی در تدوین که لذت مطالعهی آن را برای مخاطب کمحوصلهی عصر تکنولوژی دو چندان میکند.
یعنی اگر خواننده، مطالعهی کتاب را از صفحهی اول یا همان گفتار یک آغاز کرد، به تدریج با یک سیر ترتیبی از تعریف تا توالی واقعههای پیش، خود و پس از کربلا خواهد رسید اما اگر وسط کتاب را نیز بگشاید و ناگهان گفتار ۳۲۷ را برای مطالعه روبهرویش ببیند، باز هم در «سفر شهادت» غریبی نخواهد کرد، چون لفظ و بیان امام موسی صدر آنقدر روان، شیرین و جذاب است که هر مخاطبی را با هر میزان تحصیل، فرهنگ، تفکر و از هر جغرافیا و قومیتی با خود همراه خواهد کرد.
قاتل کیست؟
یکی از نکات جالب توجهی که در دوران کودکی برای خیلی از ما پیش آمده این است که وقتی از ما میپرسیدند «چه کسی امام حسین (ع) را کشت؟» همهی ما نام شمر و یزید علیهم اللعنه را میآوردیم، حالا اگر در خانوادهای مذهبیتر بودیم، نام عمر بن سعد نیز اضافه میشد و آنها را عاملان جانی و خونخوار جنایت میدانستیم.
در صورتی که در این کتاب، امام موسی صدر به زیبایی هرچه تمام به این سوال مبهم دوران کودکی ما پاسخ داده است؛ ایشان سوال را اینبار اینگونه از مخاطب میپرسد تا پیش از جوابی سریع و صریح، فکرش را به چالش کشیده باشد:
«اگر در میدان جنگ تنها ابن زیاد و یزید و عمر بن سعد بودند، آیا امام حسین (ع) به آن شکل دردناک به شهادت میرسید؟ یقینا نه. پس چگونه توانستند چنین جنایتی کنند؟»
صدای امام موسی صدر
این کتاب، مجموعهای از سخنرانیهای امام موسی صدر در برهههای مختلف است که در جغرافیاهایی متفاوت صورت گرفته؛ صدای امام موسی صدر در این کتاب آنقدر با جملاتش پیوستگی دارد که شما هنگام مطالعهی سطر به سطر گفتارها، او را با آن لبخند صمیمی و نگاه مهربانش مقابل خویش خواهید یافت و اشک به ناگاه در چشمهایتان حلقه خواهد زد که «مگر ممکن است آدمی تا به این اندازه زنده باشد، اما نباشد؟!»
امام موسی صدر در سخنرانیهای عاشوراییاش_که به همت موسسه امام موسی صدر تبدیل به کتاب «سفر شهادت» شده_با همان فکر منفرد و نگاه چند بعدیاش تلاش دارد تا اینبار امام حسین (ع) را از پستوی روضههای خانگی و اشکهای غالبا احساسی به عنوان نمادی برای بهبود زندگی فردی، اجتماعی و حتی سیاسی بشرِ امروز به بطن حوادث عصر حاضر بکشاند و به ما بیاموزد که واقعهای به عظمت عاشورا، نه تنها در سال شصت و یکم هجری خاتمه نیافته، بلکه امتداد تاثیرپذیری از آن در زندگی روزمره ما نیز مشهود است.
گفتارهای حقجویانه
وی در گفتار ۳۱، مشکلات طوایفی و اعتقادی و سیاسی و همچنین تبعیضها در ارائه خدمات اجتماعی بین مناطق شیعهنشین جنوب لبنان با سایر شهرهای این کشور را در سالهای دهه هفتاد، اینگونه با ایدئولوژی حسینی ترکیب میکند:
«دفاع از حقوق انسانها، از جمله اهداف اساسی اباعبدالله الحسین است. ما خواستار حق تمامی شهروندان هستیم. خواستار آبادی همه منطقهها هستیم، نه فقط جنوب و بقاع و هرمل و حیسلّم و کرنتینا که با دیدنش عرق بر پیشانی مینشیند، فقط این یا آن را نمیخواهیم، بلکه خواستار آبادی عکار و مناطق جبیل و مناطق جبل لبنان و هر منطقه عقب مانده و رشد نیافتهای هستیم که در این سرزمین است ... .
هر کسی که محروم باشد، بر ماست که در کنار او باشیم. حتی در قوای سهگانه، سرکشی یک قوه بر دیگری پذیرفته نیست، تجاوز یکی بر دیگری را نمیخواهیم. ما خواستار عدالتیم. امام حسین (ع) میفرمایند: «ألا ترون الحق لا یعمل به.»
ذهن پویا
امام موسی صدر در گفتار ۳۹ که پایان سخنرانی اول ایشان در سال ۱۹۷۴_یعنی حدود چهل و هشت سال پیش است_به گونهای جمعبندیاش را به مخاطب عرضه میدارد تا با پردازش ذهنی پویا در جامعهی انسانی آن زمان و حتی این زمان که کتاب او را در دست داریم به حقیقت راه و سبک و سیره امام حسین (ع) و قیام او برسیم؛ ایشان میگوید:
«ما امیدواریم که این عاشورای ما و این روزهای ما، روزهای زندهی حسینی باشد. اینچنین میخواست و اینچنین سفارش کرد. گریستن و بر پا کردن مجالس کافی نیست. حسین به اینها نیازی ندارد. حسین (ع) شهیدِ راه اصلاح است، «إنما خرجت لطلب الإصلاح فی امة جدی». پس اگر در جهت اصلاح امت جدش کوشیدیم، او را یاری رساندهایم و اگر سکوت کردیم یا مانع اصلاح شدیم او را وانهادهایم و یزید را کمک کردهایم.»
امام حسین (ع) و اسرائیل
کتاب سفر شهادت مملؤ از نکتههای تاریخی، سیاسی، روانشناسی، اجتماعی و جامعهشناسیست؛ مخاطب هر سطر و برگهای که جلو برود خود را قایقسواری کوچک در دریای اندیشهی عمیق امام موسی صدر خواهد یافت و حتی ممکن است در بعضی گفتارها ناخودآگاه از خودتان بپرسید: «من که اینها را میدانستم اما چرا تا به امروز، اینگونه نگاهی به این حقایق نداشتم؟»
نمیخواهم تمام گفتارها را برایتان فاش کنم، لذت کشف با خودتان! اما این را بدانید که هر گفتار میتواند جوابی برای سوال هر جستوجوگر حقیقت باشد، من شیفتهی گفتار شصتمش شدم:
«او همه چیز را تقدیم کرد. اگر این واقعه را به سلسله تاریخی و سرمدی نبرد میان حق و باطل پیوند دهیم، خود را در این جبهه نبرد قرار دادهایم.
امروز این نبرد میان ملت فلسطین و اسرائیل است. این مسئله، فقط تکلیف فلسطینیها نیست و اگر آنان این کار را انجام ندهند، بر ما واجب عینی است که به پا خیزیم و این کار را بکنیم. درست است، اسرائیل نیرومند است، اما یزید نیز قدرت داشت. اسرائیل میکشد، میسوزاند و قتل عام میکند. آنچه را انجام میدهد، بر صفحههای تلویزیون میبینیم. به یاد میآوریم که مسلم بن عقیل نیز در کاخ به قتل رسید، سرش را از تن جدا کردند و جسدش را از بلندی افکندند. پس اسرائیل در صف یزید است. همه ابعاد واقعه کربلا هماکنون نیز وجود دارد. حسین بازنگشت و نگفت که آنان ظالماند و به مرد و زن و مرده رحم نمیکنند. نگفت که آنان پس از کشتنم، سینهام را پاره پاره میکنند. پس، بر ماست که در راه حق گام برداریم. چه سودی دارد که خوار بمانیم؟ او که پیشواست باید این همه را تحمل کند.
بنابراین، نبرد ما با اسرائیل، ادامه نبرد امام حسین است. آنان درباره حسین میگفتند: «خرج عن حده فقتل بسیف جده» (او از حد و حدود خود تجاوز کرد و با شمشیر جدش کشته شد!)
این حکمی بود که در محکمه برای امام حسین صادر کردند. میگفتند: چرا عصیان میکنی؟ چرا نمیگذاری مردم شادمان باشند؟ چرا نمیگذاری مردم نماز بگذارند و روزه بگیرند؟ حج به جای آورند و زکات بپردازند؟ ای حسین، چرا این کار را میکنی؟ از این همه نبرد و درگیری چه میجویی؟ من آمدهام تا به شما هشدار دهم که اسرائیل هم همان حرف را میزند: «بیایید با هم زندگی کنیم، بیایید با هم زندگی مسالمتآمیز داشته باشیم! آیا این حرفها از دولتی که بر اساس اشغالگری و تعدی و طمع و زیادهخواهی برپاست، پذیرفتنی است؟ اسرائیل میگوید: ما بالاتر از دیگر انسانها هستیم. همه آدمیان باید تحت سلطه ما باشند. پس، این نبرد امام حسین (ع) در عصر ماست.»
انتهای پیام/