خبر ساز لرستان- پریسا قربانینژاد، اهالی محله نامش را به نیکی میبرند، دلیل را که میپرسی، متفقالقول همه میگویند از بس دست به خیر است و دنبال چارهجویی برای مشکلات آدمهایی که جز خدا کسی را ندارند، کافی است یک جای محله نیازمندی ببینی، حاجآقا خوانساری همراه دوستانش تا حل مشکل آن آدم، بیخیالش نمیشوند، خلاصه که امام جماعت ما همه جوره هوای اهل محل را حسابی دارد.
شبهای عید و یلدا هم که میشود و بچهها با مادر و پدرشان مشغول چیدن سفرههای رنگین میشوند، یا اول مهر که دانشآموزان کولههای پر از دفتر و کتاب را روی دوششان میاندازند، حاج آقا به همت گروه جهادی که راه انداخته، نمیگذارند آب در دل بچه یتیمها و بیبضاعتها تکان بخورد و حس کنند این دنیا برای آنها مهری ندارد.
برای آدمهایی که روزی گرفتار اعتیاد بودند، احمد خوانساری اما قهرمان بلامنازع است، چرا که گاهی مثل پدر برایشان از جان مایه گذاشته و گاهی مثل برادر پشت و پناه و شنونده درد و دلهاشان بوده است، خودش که میگوید: این همه عمر کردم و آدمهای زیادی را دیدم، اما دلسوزتر از معتاد جماعت نیست، فقط کافی است پای حرفهاشان بنشینی تا بفهمی که از سر شکمسیری به این بلا مبتلا نشدند و روزی سری داشتند میان سرها.
احمد خوانساری همین که مدرک مهندسی را میگیرد، به تشویق دوستان وارد حوزه علمیه میشود و فعالیتهای تبلیغی خود را در مناطق محروم بروجرد آغاز میکند، محلههای شهری و روستایی زیادی را تحت پوشش گروه جهادی خود در میآورد و بیش از ۷۰۰ خانوار را تحت سرپرستی دارد.
امام جماعت منطقه سعدی بروجرد اگرچه در حوزههای مختلف فعالیت میکند، اما بیشتر اقدامات خیرخواهانهاش در کمک به معتادان و صیانت از بهبودیافتگان برجسته است، به طوری که در محلات تحت پوشش کاریش مصرف کنندهای نیست و به قول خودش کار و کاسبی فروشندگان موادمخدر را کساد کرده است.
با احمد خوانساری روحانی و مبلغ بروجردی که این روزها فارغ از رسالت منبری خود، گره باز کن مشکلات محرومان شده، به گفتوگو نشستیم که ماحصل آن را میخوانید.
از جای خاصی حمایت و یا کمک مالی میشوید برای کمک به نیازمندان، تحت پوشش قرار دادن ۷۰۰ خانوار امر سادهای نیست.
خیر، به هیچ ارگان دولتی وابسته نیستیم، هر جایی که پول کم بیاوریم از خیرین محله کمک میگیریم، ضمن اینکه صندوق قرضالحسنه مسجد نیز هست و از این طریق به متقاضیان وام میدهیم.
به طور مثال برای چند روز آینده کاروان مشهد اولی را داریم که عازم سفر زیارتی میشوند، هزینه آن را فکر میکنید چگونه جور کردیم؟ از بانک ۲۰ میلیون وام گرفتم، ضامن خودم شدم و تماما قسطها رو پرداخت میکنم تنها برای اینکه افرادی هستند که با وجود سن بالا اما هنوز به مشهد نرفته و امام هشتم را زیارت نکردند.
این همه مشغله و دغدغه، آن هم با لباس روحانیت، مگر وظیفه یک امام جماعت فقط در اقامه نمازهای یومیه خلاصه نمیشود؟
مگر پیغمبر ما فقط در مسجد خطبه میخواند و نماز اقامه میکرد که امثال کسانی چون خوانساری در چند صباحی که لباس روحانیت بر تن کردهاند، به همان اکتفا کنند.
به عقیده من وقتی میپذیری که لباس طلبگی را بر تن کنی، یعنی دیگر نباید آرام و قرار داشته تا زمانی که آدمهای دور و برت از یک آرامش نسبی برخوردار شوند، معلوم است که راحتی همینجورها ساده به دست نمیآید، وقتی روحانی باشی چه بسا مشکلاتت هم بیشتر باشد، اما مهم این است که در راه عقیده ثابت قدم باشی.
چرا مشکلات برای روحانیون بیشتر است؟ در جامعه که گاهی برخی افراد، شما را جزو آسایش زندگی داران خطاب میکنند.
تا مرفه را چطور تعبیر کنیم، از نظر آدمها که تعدادشان هم کم نیست، ما فقط آمدهایم نمازی در مسجد بخوانیم و پول هنگفتش را هم بگیریم، دیگر نه به امور جامعه کاری داریم و نه از اوضاع احوال مردم باخبریم.
انکار نمیکنم در بین ما، امام جماعاتی هم هستند که تنها به همان چند دقیقه نمازخواندن در مسجد اکتفا میکنند و میروند تا وقت دیگر نماز که البته بابت همان هم حقوق ناچیزی میگیرند، اما این سالها که قدری به مردم فشار بیشتری آمده و دستشان تنگتر شده، خیلی از ائمه جماعات رسالتشان پررنگتر و دغدغههایشان هم بیشتر شده است.
اما اینکه چرا مشکلات تبلیغ برای روحانیون بیشتر شده، بخشی از آن به فضای مجازی و تلاش دشمن برای کمرنگ کردن و گاها حذف روحانیت برمیگردد.
قبلا پای منبر وقتی کوچکتری را نصیحت و یا توصیه میکردی، راحتتر میپذیرفت یا وقتی امر به معروفی میکردیم، جبههگیری وجود نداشت، اما امروز با یک سری نفوذهای دشمن و تهاجم فرهنگی، سختتر میتوان کاری انجام داد، گاهی تمسخر و گاهی با این جمله مواجه میشوی که تو را چه به این حرفها و امثالهم.
پشیمان نیستید مهندسی را رها کردید و وارد عرصه تبلیغ شدید؟
درس را رها نکردم و همزمان با طلبگی، مهندسی را هم ادامه دادم، اما چون بیشتر دغدغه ذهنی و کاریام تبلیغ و محرومیتزدایی است، وقتی برای انجام کارهای دیگر ندارم.
لذت اینکه کودکی با هدیهای ولو کوچک خوشحال میشود، پیرمرد و پیرزنی که سقف خانه نمزدهشان تعمیر میشود، بهبود معتادی که تنها سرپناه خانواده است، از ساخت برجهای میلیونی و میلیاردی خیلی بیشتر است، معتقدم که دعای افراد مستحق از سقفهای کوتاه بیشتر بالا میرود.
در کنار فعالیتهای تبلیغی و محرومیتزدایی که انجام میدهید، اهالی محله بیشتر شما را به عنوان ناجی افراد معتاد میشناسند، ظاهرا خودتان میگردید افراد را پیدا میکنید و کمکشان میکنید.
در کوچههای اطراف، دور و بر مسجد و حتی خانههایی که میدانم فرد مصرف کنندهای هست، افراد را شناسایی میکنم و در مرحله اول از در دوستی با آنها وارد میشوم، گاهی شده وقتی با مقاومت مصرف کننده مواجه شدم، پیشنهاد دادم اگر کار خوبی میکنند و مواد مشکل زندگیشان را حل میکند، بدهند من هم مصرف کنم و باورتان نمیشود همین جمله نجات دهنده شده است.
از خانه میان وعده سبکی درست میکنم و کنارشان مینشینم، درد و دلشان را میشنوم و به حرفهایشان گوش میدهم، وقتی میپرسم چه مشکلی دارید که به سمت مصرف مواد گرایش پیدا کردید، دلایل مختلفی را عنوان میکنند که شاید بیکاری مهمترین آنها باشد.
با شنیدن درد، از کنارشان به راحتی نمیگذرم، مثلا یادم میآید یک موردی را که به علت بیکاری مصرف کننده شده بود را به اصرار خودم برای شغل آبدارچی به بانک معرفی کردم، اول از سمت بانک مخالفت شد، اما وقتی گفتم خودم دو برابر ضمانت میکنم با اکراه پذیرفتند اما اکنون از پذیرش وی بسیار راضی هستند.
این اعتماد و اقدام به ضمانت از کجا نشات میگیرد، نمیترسید آبرویتان به خطر افتاده و بهبودیافته مجدد به دام اعتیاد بیفتد.
معتاد جماعت اگر بدانند کسی هست که تماما هوایشان را دارد و از جان و دل مراقبشان است، خودشان به سمت تو میآیند. فقط کافی است به آمها بها داده شود و از جامعه طرد نشوند.
بارها شده مصرف کنندهای به در خانه آمده و گفته حاج آقا چرا هوای فلانی را داری و حواست به من نیست، من هم میخواهم ترک کنم اما پشت و پناهی ندارم، همینها انگیزه میشوند برای ادامه راه.
بعد از اینکه بهبودیافته از کمپ خارج شد، برنامهای برای صیانت و ادامه زندگیاش دارید؟
وقتی مصرف کننده را شناسایی و راهی کمپ کردیم، آسیب شناسی از مشکلش میکنیم که بدانیم از چه طریقی میتوانیم در ادامه راه کمککارش شویم.
اگر بدانیم مشکل بیکاری است، در حد توان برایش شغلی دست و پا میکنیم، مثل همان آبدارچی بانک.
یک نمونه دیگر که پس از بهبود آمد و به درخواست خودش برایش یه ترازوی میوهفروشی خریدیم، ضمانتش را در بارفروشی کردیم و بعد چند هفته، پساندازی را برای صندوق مسجد آورد که به دیگران وام قرضالحسنه بدهیم.
گاهی هم مشکل عاطفی است و اختلاف زن و شوهری، با مجموعه فرهنگی که در مسجد امام حسن مجتبی(ع) راه انداختیم، مشاورههایی به زوجها داده میشود و پس از حل مشکل به سر خانه زندگیشان رفتهاند.
و شیرینترین خاطرهای که از کمک به مصرف کننده داشتید، چه بوده است؟
شیرین که نمیشود اسمش را گذاشت و شاید در لحظاتی تلخ هم باشد، اما اینکه توانستیم پدر و مادر مصرفکنندهای را که حتی به خاطر نداری فرزندشان را فروخته بودند، بعد از بهبود دوباره خانواده کردیم و فرزندشان را پس گرفتیم برایمان ارزشمند است.
انتهای پیام/م