وقتی شهردار تهران وارد گود گلریزان زورخانه می‌شود فیلم

«علی‌رضا زاکانی» با احترام به ساحت زورخانه وارد می‌شود. مرشد با ذکر یا علی به زنگ می‌زند. صدای زنگ در گوش زورخانه می‌پیچد. این زنگ برای شهردار و به یاد پدرش «حسین زاکانی» اولین داور کشتی بین‌المللی از خطه ری زده می‌شود. آئین گل‌ریزان به نیت گرامی داشت یاد حاج قاسم سلیمانی و کمک به ایتام با حضور شهردار تهران برگزار شد.

گروه شهری خبر ساز سودابه رنجبر: پهلوان‌ها و پیشکسوتان گرداگرد «گود زورخانه تختی» در محله صفائیه شهرری ایستاده‌اند، نه برای تماشا، برای حضوری پررنگ در برگزاری آئین گل‌ریزان و احیا سنت جوانمردی. هر مهمانی از راه می‌رسد سربه‌زیر وارد زورخانه می‌شود این خاصیت آئین پهلوانی است، اما روز جمعه زورخانه تختی حال و هوای دیگری دارد. «علی‌رضا زاکانی» شهردار تهران، یادگار پهلوان «حسین زاکانی» پهلوان شهرری مهمان ویژه این منطقه است.

علی‌رضا زاکانی با سلام‌وصلوات و سری خمیده به نشانه احترام به ساحت زورخانه وارد می‌شود. مرشد با ذکر یا علی به زنگ می‌زند. صدای زنگ در گوش زورخانه می‌پیچد و بازهم صدای صلوات در جای‌جای زورخانه بلند می‌شود. نواختن زنگ پهلوانی رسم و رسومی دارد و برای پهلوان‌ها نواخته می‌شود. این زنگ برای جانباز علی‌رضا زاکانی و به یاد پدرش «حسین زاکانی» اولین داور کشتی بین‌المللی از خطه ری زده می‌شود. در زورخانه جنب‌وجوش دیگری برپاست این گل‌ریزان به نیت گرامی داشت یاد حاج قاسم سلیمانی است.

قاب تصویر پدر شهردار بر دیوار زورخانه‌

علی‌رضا زاکانی شهردار تهران برای سخنرانی به جایگاه دعوت می‌شود. او به ایامی که باهم قرین شده‌اند اشاره می‌کند و می‌گوید: «سالروز شهادت سردار سلیمانی در ایام فاطمیه، نزدیک شدن به سالگرد جهان‌پهلوان تختی آن‌هم در زورخانه‌ای به همین نام و برگزاری آئین گل‌ریزان برای حمایت از ایتام. همه این‌ها دست‌به‌دست هم داده تا این روز را برای من طور دیگری رقم بزند.»

علی‌رضا زاکانی با برگزاری این مراسم و حضور بین کشتی گیران و پیشکسوتان زورخانه غریبه نیست. او از کودکی روی تشک کشتی بوده است. همراه با پدر و عموی خود فنون کشتی را تمرین می‌کرده، اما با شروع جنگ تحمیلی و اعزام به جبهه جنگ و بعد هم جانبازی، از صحنه ورزش و کشتی جامانده است، اما در تمام این سال‌ها در کنار رفقای پدر حضورداشته و با برگزاری این آئین کاملاً آشناست. درست کنار ستون دست راست دکتر زاکانی تصویر حسین زاکانی در کنار تصویر دیگر پهلوان‌ها روی دیوار زورخانه قاب شده است. گاهی نگاه دکتر زاکانی بر چهره پدر گره می‌خورد و همین باعث می‌شود نقل خاطرات پدر در یاد او زنده شود. این در حالی است که حسین زاکانی به مدت ۳۰ سال تمام مراسم‌های سالگرد جهان‌پهلوان تختی را در شهرری برگزار کرده است و این اتفاق محبوبیت او را بین اهالی دوچندان کرده است.

پهلوان‌ها در یاد مردم زنده می‌مانند

زاکانی رو به پیشکسوتان کشتی‌گیر و هیئت همراه خود می‌گوید: «جاودان ماندن نام سردار سلیمانی و پهلوان تختی اصلاً اتفاقی نیست. زنده ماندن نام این مردان به این خاطر است که در طول حیات خود چیزی برای خود نخواستند. حتی آسایش خود را فدای حمایت از مردم کردند. پدرم حسین زاکانی از دوستان تختی بود و بارها و بارها خاطرات پهلوان تختی را برای ما تعریف می‌کرد، یکی از خاطره‌ای که پدرم از تختی در شهرری به یاد داشت و برای من تعریف کرد این بود که آقا تختی هرماه برای گرفتن مقرری از کارخانه سیمان عازم شهرری می‌شد. تختی با یک خودرو فولکس به شهرری می‌آمد. همراه هم به کارخانه سیمان می‌رفتند. دوستداران او که متوجه حضورش می‌شدند همیشه بعد از خروج از کارخانه سیمان دورش جمع می‌شدند. همان‌جا هر چه گرفته بود را بین نیازمندان تقسیم می‌کرد. پدرم از او می‌پرسد: آقا تختی همه را که دادی رفت؟! تختی می‌گوید: داش حسین این پول سهم این مردم است. این جوانمردی و گل‌ریزان در زلزله بوئین‌زهرا به‌صورت بزرگ‌تری خودش را نشان می‌دهد وقتی آقا تختی آبروی خودش را گرو می‌گذارد و از بین مردم کمک‌های نقدی و غیر نقدی جمع می‌کند تا مردم زلزله‌زده بوئین‌زهرا را حمایت کند».

سردار سلیمانی پهلوان دل هاست

زاکانی در ادامه سخنرانی‌اش در زورخانه تختی می‌گوید: «پهلوان دیگر ما حاج قاسم سلیمانی هم از خودش گذشت تا پهلوان شد. حالا باگذشت دو سال از شهادتش هنوز چشمان مردم خیس است. سردار سلیمانی همه وجودش را وقف امنیت مردم و اعتلای دین و ارزش‌های انقلاب کرد. حالا پیشکسوتان پهلوان‌ها و خیران هم گرد هم آمدند تا ادامه‌دهنده راه جوانمردی آن‌ها باشند. یادمان باشد این مراسم گل‌ریزان به یاد و نام شهید سلیمانی و برای حمایت از ایتام برگزار می‌شود».

حرف که به اینجا می‌رسد پهلوان «محمد محمودی» پیشکسوت اهل ری رخصت می‌طلبد و عکس حاج قاسم سلیمانی را به دست می‌گیرد تا دور گود زورخانه بچرخد. همه آن‌هایی که نشسته‌اند به احترام حاج قاسم می‌ایستند. پهلوان محمودی جمعیت را می‌شکافد و جلو می‌رود نم اشک در چشمان مهمان‌ها حلقه می‌زند.

همه ما مدیون این مهمان هستیم

نوبت به برگزاری آئین گل‌ریزان می‌رسد. برگزاری مراسم و آئین گل‌ریزان را به دست پهلوان محمودی می‌سپارند. حالا باید ویژه‌ترین مهمان چراغ اول گل‌ریزان را روشن کند. همه نگاه‌ها به سمت شهردار می‌رود، اما انگار قرار است چراغ اول به دست شخص دیگری روشن شود. این را پهلوان محمودی می‌گوید. مردی که بیشترین حق را به گردن اهالی این زورخانه دارد. پهلوان محمودی از او نام می‌برد. «حسین ملکی» پدر دو شهید و یک جانباز که خودش هم آزاده بوده است.

حسین ملکی را به جایگاه دعوت می‌کنند. پیرمردی که هنوز استوار روی پا ایستاده و از آرمان‌هایش دفاع می‌کند این را از حضورش در این زورخانه می‌توان فهمید. پدر شهید می‌گوید: «مصطفی و مهدی ملکی پسرانم هر دو در عملیات والفجر ۸ شهید شدند و محسن پسر دیگرم چند مابعد از شهادت برادرانش جانباز شد».

پهلوان محمودی که سن و سالی هم از او گذشته و سال‌ها در کسوت حمایت از ایتام در شهرری کارکرده است به خاک می‌افتد و پای پدر شهید را می‌بوسد. اشک‌ها به پدر شهید مجال نمی‌دهد. بازهم چشمان حاضران خیس می‌شود.


وقتی چراغ خانه ایتام روشن می‌شود

شهردار دومین نفر است که در گل‌ریزان شرکت می‌کند. رسم و رسوم گل‌ریزان را خوب می‌داند. این آئین و برنامه‌ها را وقتی کودک بود و دست در دست پدر در زورخانه‌ها شرکت می‌کرد یاد گرفته است. زاکانی در گوش پهلوان محمودی رقم کمک به ایتام را اعلام می‌کند، اما محمودی صدایش را در سینه می‌اندازد و رقم هشت‌صد میلیون تومان کمک شهردار تهران را اعلام می‌کند. صدای صلوات صحن و سرای زورخانه را پر می‌کند. حالا یکی‌یکی کمک‌هایشان را روی چفیه ای که به دست پهلوان محمودی و پدر شهید می‌چرخد می‌گذارند، اما پهلوان محمودی رقم‌ها را می‌پرسد و اعلام می‌کند. فرماندار و شهردار شهرری نیز دست‌به‌جیب می‌شوند تا چراغ خانه ایتام روشن شود. ۱۵۰ میلیون تومان دیگر نیز برای کمک به ایتام در گل‌ریزان جمع می‌شود.

در انتهای این برنامه از برادر شهید «وحید زمانی نیا» سربازی که لحظه به شهادت رسیدن حاج قاسم کنار او قرار داشت و همراه سردار شهید شد نیز تقدیر می‌شود. همچنین از همسر شهید مدافع حرم «سعید انصاریان» که در زورخانه حضور دارد نیز تقدیر می‌شود.

شال پهلوانی نیز توسط پهلوان محمودی به دوش علی‌رضا زاکانی انداخته می‌شود تا یادش نرود که پدرش پهلوان حسین زاکانی همیشه در یاد و خاطره اهالی ری زنده می‌ماند.

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید