گروه زندگی ـ خیلی از مادرها در شب های احیاء ماه مبارک رمضان تمایل دارند فرزندانشان را با اهل بیت(ع) پیوند بیشتری بدهند و آنها را به درک شبهای قدر برسانند. خیلیهای دیگر هم هستند که در همین شب ها حاجتروا شده اند و برایشان خاطره ای مانده است از نزدیکی دلهایشان با معبود.
برای رفتن به مراسم شب قدر مهیا می شوم.اما و اگرها برای رفتن به مراسم که آیا می شود کودک نوپا را با خودم همراه کنم یا نه ؟! دست از سرم برنمیداشت ؛می روم . مراسم هنوز شروع نشده است .خانم ها درباره روزمرگی ها صحبت میکنند برخی چشم به آسمان دوخته و برخی کتاب به دست دعا میخوانند، بیشتر از همه مادرانی توجه ام را جلب می کنند که با فرزندانشان به این مراسم آمده اند ، با این اوصاف من تنها نیستم با تعدادی از مادران هم کلام میشوم که نتیجه اش گفت وگو یی است که از خاطرتان میگذرد.
«مریم سادات زینعلی» مادر سی و پنج ساله با دو فرزند تعریف میکند: «از دو سال پیش که ویروس منحوس کرونا به دنیا حمله کرد، بساط هیئت ها هم کم و بیش کمرنگ شد، هیئت ما هم در غرب تهران منطقه بیست و یک جمع شد و ما هم در منازلمان با بچه ها عزاداری ماه محرم و ماه رمضان در شب های قدر را برگزار میکردیم، امسال اول ماه به مکان همیشگی هیئت رفتم تا ببینم آیا خبری از برپایی هیئت برای شب های قدر هست یا خیر ؟!گفتند خیر امسال هم برگزار نمی شود، با خانم های همسایه بودیم همه خیلی ناراحت شدیم ، نگه داشتن بچه ها در خانه خیلی سخت بود، هر چند در هیئت هم کار راحتی نیست، اما آستین بالا زدیم تا هیئت برگزار شود.
*هیئتی که سقفش آسمان شد
به خانم ها گفتم اینطور نمی توان دست روی دست گذاشت، باید کاری بکنیم ، تصمیم گرفتیم از چند شب باقی مانده تا شب های احیاء خانم ها و بچه ها در پارک جمع شویم، همان جایی که هر سال بساط هیئت علم می شد، یک سری زیرانداز و چادر بیاوریم و خودمان خیمه هایی برپا کنیم و به خواندن دعا بپردازیم. از چند شب قبل که آقایان دیدند ما در پارک چنین کاری کردیم، شنیدیم که تصمیم گرفته شده تا هیئت در شب های احیاء برای آقایان و خانم ها دایر شود ، ما هم خیلی خوشحال شدیم که قرار است بعد از چند سال هیئت برپا شود.در مراسم شرکت می کنیم و بچه ها هم گاهی در کنار ما و گاهی در پارک بازی می کنند».
*نذر مولایم علی(ع) جواب داد
یکی دیگر از خانم ها که مشغول دعا خواندن بود و گاهی هم قطره اشکی در چشمش جمع می شد، توجه اش به ما جلب شد که در حال صحبت بودیم، او هم خاطره اش از شب های قدر را برایمان مرور کرد. «مهدیه ثابتی» مادر علیِ یک ماهه می گوید: «پانزده سال منتظر یک جواب آزمایش مثبت بودم تا خودم ، همسرم و خانواده هایمان خوشحال شوند، همیشه می گفتم این چیزها چه معنی می دهد؟ دکترها پس برای چه هستند؟ حتما مداوا می شویم، اما پانزده سال مداوا نشدیم، سال پیش ماه مبارک رمضان در خانه بودم، مراسم احیاء از تلویزیون پخش می شد، من هم نشسته بودم و تماشا می کردم ، حرم امام علی(ع) را نشان می داد، ناگاه دلم شکست و گفتم من هر سال شب های احیا بیدار هستم و برای شهادت امام گریه می کنم ، حال حتما باید می گفتم که نذر امام می کنم تا به ما بچه بدهد؟ دیگر خسته شدم و از این صحبت ها و شروع به گریه کردم.
دو ماه از ماه محرم گذشته بود ، همه چیز را فراموش کرده بودم که متوجه بارداری ام شدم، هنوز باورم نمی شد، چند بار آزمایش دادم و حتی دکترم هم تعجب کرده بود، بعد از این همه سال یاد نذر شب قدرم افتادم که نام پسرم را «علی» بگذارم. همان دل شکستگی و نذر امام جوابم را داد. علی الان یک ماه دارد. گاهی او را همراه خود می آورم ،گاهی هم او را در منزل به مادرم می سپارم».
*نذری که به فقرا رسید
خانم دیگری به نام «حوریه محمدی» نیز درباره خاطره اش از نذری شب های قدر برایمان می گوید: «هر سال در یکی از شب های قدر مراسم نذری داشتم و فامیل را دعوت می کردم، البته این برای قبل از شرایط کرونایی است که همه راحت می توانستند رفت و آمد کنند. خاطرم است که سه سال پیش بود فامیل را که خواستم دعوت کنم اکثرشان یک مشکلی داشتند یا سرشان گرم بود و گفتند که نمی توانند بیایند .همسرم پیشنهادی به من داد که تا به حال به آن فکر نکرده بودم، گفت امسال نذری ات را بپز ، آن را در یکی از محله های کم برخوردار پخش می کنیم .
من هم با ذوق و شوق همان اندازه که هر سال هزینه می کردم، غذا درست کردم . همه را ظرف ظرف جدا کردیم و به محله مورد نظر رفتیم. حس و حال عجیبی بود . سه سال است که غذا درست می کنم و به محله های مختلف می بریم خداوند هم برکتش را زیاد میکند.»
*شب های احیاء در منزل
«سهیلا آقابابایی» مادر سه کودک است نذری (حلوا) پخش می کند، در بحث ما مشارکت میکند و میگوید: «از وقتی که بچه هایمان سه ـ چهار ساله شدند، شلوغی هیئت و ناآرامی کودکانم من را اذیت میکرد، نمی توانستم بچه ها را بند نشستن بکنم و خودم به دعا و نماز بپردازم، همش باید دنبالشان یا می دویدم یا به زور آنها را مینشاندم که نتیجه خوبی نداشت، همیشه ناراحت بودم و می گفتم ای کاش کسی بود بچه ها را نگه می داشت . از زمانی که کرونا آمد و میهمان ناخوانده شد، دیگر همه خانه نشین شدند ، من هم تصمیم گرفتم در منزل با بچه ها عزاداری را برگزار کنیم . البته مقدماتی فراهم کردم تا بچه ها هم جذب شوند.
برای هر یک از آنها رحل قرآن تهیه کردم و با مفاتیح های کوچک جلویشان گذاشتم، بچه هایم دیگر یکی دبستانی (ابوالفضل) و دو تای دیگر (محمد و فاطمه) هم پیش دبستانی بودند، خواندن و نوشتن بلد بودند به آنها گفتم که شما هم مشارکت کنید و دعا بخوانید خیلی خوشحال شدند و استقبال کردند. در خانه پرچم عزا زدم و لباس های بچه ها را عوض کردم تا متوجه شوند که شرایط تغییر کرده است و یک امام عزیزی از بین ما رفته است. برایشان داستان حضرت علی را هر سال می گویم و آنها هم با اشتیاق گوش می دهند. دیگر الان در خانه بدو بدو هم بکنند مشکلی ندارم و راحت به کارهایم می رسم. حالا بزرگ شدند و راحت در این مراسم شرکت میکنند.
کار دیگری که بچه ها را جذب کرد، پختن حلوا و شربت نذری بود. به بچه ها گفتم که بین همسایه ها و در کوچه نذری ها را پخش کنند و هر کس وظیفه ای را برعهده بگیرد از دو سال پیش تا به حال هر سال منتظر هستند که به نذری شب های احیا برسیم ، الان دیگر خوشحالم که بچه ها بزرگ شدند و می توانیم در مراسم ها شرکت کنیم و با کمک آنها در هیئت نذری بدهیم.»
انتهای پیام/