گروه تاریخ خبر ساز- امین رحیمی: موشکباران شهرهای ایران از اسفند ماه شروع شد و در مدت حدود ۵۰ روز اینطوری شد: «۱۳۵ موشک در تهران، ۲۳ موشک در قم، ۲۲ موشک در اصفهان و تعدادی در تبریز و شیراز و کرج فرود آمد... در مجموع حدود ۲ هزار نفر شهید و هزاران نفر مجروح شدند. در تهران موشکباران به شهادت و مجروحشدن بیش از ۲۶۰۰ نفر منجر شد».
خبر نخستین موشکباران تهران نیز چنین گزارش شد: «عصر روز دهم اسفند سال ۱۳۶۶ هواپیماهای رژیم بعثی عراق به تهران حمله کردند و موشکهایشان به یک ساختمان مسکونی سهطبقه در کنار مسجد الجواد (ع) در میدان هفتم تیر و بیمارستان و زایشگاه عیوضزاده در خیابان شیخ هادی اصابت کرد... در بمباران خیابان شیخ هادی نیز ۱۵ نفر شهید و ۷۵ نفر زخمی شدند که اغلب زن و نوزاد بودند. یک نوزاد که فقط یک ساعت بود به دنیا آمده بود، خردسالترین و یک پیرزن ۷۰ ساله مسنترین شهدای این بمباران بودند».
حملهها به تهران و شهرهای بزرگ تا آخر سال ادامه داشت و در چنین شرایطی مردم رفتند پای سفره هفتسین سال ۱۳۶۷ شمسی؛ تحویل سال، یکشنبه ساعت ۱۳ و ۸ دقیقه و ۵۶ ثانیه بود.
خاطرههای پیش از سال نو
پیش از نوروز ۱۳۶۷ موشکباران تهران، روزانه بود و خبرها پشت سر هم از راه میرسید: «رژیم بعثی عراق در ۱۱ اسفند ۱۲ موشک به تهران پرتاب کرد که بر اثر آن ۳۶ نفر شهید و ۷۰ نفر مجروح شدند... عراق بار دیگر در شب ۱۲ اسفند ۶ موشک به تهران پرتاب کرد و شهر قم را نیز هدف حملات موشکی قرار داد. در ۲ روز بیش از ۳۰ فروند موشک به سوی شهرهای تهران و قم شلیک شد... در روز ۱۴ اسفند تهران هدف ۳ موشک زمین به زمین قرار گرفت...
در روز ۱۵ اسفند ۷ موشک به تهران پرتاب شد که ۳ فروند در هوا منفجر شد و ۴ فروند به مناطق مسکونی اصابت کرد. در اوایل بامداد روز بعد هم به سمت شمال تهران موشک پرتاب شد که به کوههای شمال شمیران برخورد کرد و خسارتی در پی نداشت. بعدازظهر همین روز ۳ موشک دیگر به تهران شلیک شد که همگی در آسمان منفجر شدند... عراق پرتاب موشک به تهران را در روز ۱۷ اسفند با شلیک ۳ فروند ادامه داد و در شب ۱۸ اسفند موشک پرتابشده به جنوب تهران در منطقه سیروس فرود آمد و باعث تلفات بسیاری شد. حدود ۶۰ نفر شهید و ۶۰ نفر مجروح شدند».
خاطرهها از آنروزها نیز در چنین حال و هوایی بود: «همین انتهای کوچهمان بمب خورد و ۵ نفر از همسایهها شهید شدند. نصفهشب بود و طوری شده بود که دیوار خانههای ما ترک خورد؛ در کنده شده بود، شیشهها خرد شد و آیینه و شمعدان که روی پیش بخاری دیواری بود، له شد». یا چنین بود: «وقتی صدای آژیر میآمد دیگر چراغ قرمز و زرد مهم نبود، مثل گلوله به هر طرف میرفتیم. یکبار هم داشتم نزدیک میدان هفت تیر مسافر میزدم که آژیر زدند و من و مسافرها همینجوری ماشین را ول کردیم و دویدیم زیر پل کریمخان، فکر میکردیم آنجا امن است».
خاطرههای پس از سال نو
سال که تحویل شد و دید و بازدید عید که شروع شد باز هم موشکباران بود و اینطوری بود: «موشکباران تهران در ایام نوروز تا ۱۱ فروردین ادامه داشت و رژیم بعثی عراق اعلام کرد از ۲۳ اسفند تا ۲ فروردین ۱۰۶ موشک به سمت شهرهای ایران پرتاب کرده است. از ۲۱ فروردین دوباره موشکباران شدید شهرها شروع شد».
خاطرهها هم به چنین حال و هوایی رفت: «آژیر قرمز موشکباران در روزهای نوروز گاه و بیگاه پخش میشد. آنهایی که از شهر به روستاها و شهرهای کوچک رفته بودند هیچ، اما آنهایی که در شهرهای بزرگ مانده بودند در سفرههفتسین یک رادیوی ترانزیستوری کوچک هم باید میگذاشتند تا اگر برقها قطع شد از قرمزی یا سفیدی وضعیت بیخبر نمانند. برخی از مردم اتاق مهمان را به زیرزمین منتقل کرده بودند یا کنار ایوان و بالکن گونیهای پر از شن چیده بودند که تا سقف میرفت. جنگ به شهر آمده بود و شایع بود که صدام وعده کرده است لحظه سال تحویل موشک بزند و عید را خراب کند». یا چنین شده بود: «موقع آژیر هر کسی هر چه دم دستش بود، میآورد پایین و در کوچه دور هم میخوردیم. پناهگاهی که نبود و بچههای همسن با هم بازی میکردیم».
آن نوروز هم مردم دید و بازدیدشان را رفتند و گذشت؛ دشواریها و حوادث میروند و مردم میمانند و هزاران سال است که «آیین مردمی» مانده است.
انتهای پیام/